
پاسخی جامع به «آنچه درباره ی علی نشنیده ایم» (۱)
ارسال در 24 ژوئن 17 - بازدید: 1,961 مشاهدهمتن شبهه: «گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید. وقتی مردم بعد از قتل عثمان، با...
متن شبهه: «گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید. وقتی مردم بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد … بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست و …» . ادامهی شبهه را در پاسخها تکبه تک میگذارم.
پاسخ: برخی از مواردی که بیان شده است، واقعیتهای گزینش شدهی تاریخی هستند که صرفا برای یک هدف خاص (تخریب چهرهی نظام اسلامی و ولیفقیه و تطهیر چهرهی سران فتنه ۸۸) بیان شدهاند و هدف از بیان آنها اساسا نشان دادن سیرهی امیرالمؤمنین (ع) نیست که شنونده و خوانندهی دانا و آگاه میداند آنچه که از حقیقتهای تاریخی در اینجا نوشته شده تنها قطرهای از دریای بیکران فضائل و مناقب امیرالمؤمنین (ع) است نه همهی آن! برخی از موارد هم تحریف و دروغ است که در جای مناسب به آن پاسخ کافی و مبسوط را خواهم داد.
بایستی توجه داشت همان طور که خداوند هم رحمت دارد هم غضب، اسلام نیز به همان صورت هم جلوههای رحمانی در خود دارد و هم جلوههای غضبانی. امیرالمؤمنین (ع) جلوهی تمام نمای قرآن و جانشین به حق پیامبر خدا (ص) بودند؛ به همین دلیل ایشان در شرایط مختلف، تصمیمی را اتخاذ نمودهاند که امروز راهنمای ماست. در این تصمیمات به اقتضای شرایطی که وجود داشته است یک بار جلوهی رحمانی و بار دیگر جلوهی غضبانی اسلام نمایان شده است؛ برای درک فلسفهی تصمیمات و رفتارهای حضرت علیابنابیطالب (ع) بایستی با سیرهی امیرالمؤمنین (ع) آشنا باشیم وگرنه هر رطبی را به یابس ربط داده و به جای آگاهی دادن، حق را با باطل آمیخته و دانسته و ندانسته شبهه میسازیم!
اکنون متن شبهه را مورد بررسی و پاسخ گویی قرار میدهیم؛ هر چند پیش از این، پاسخ هایی به این نوشته ارائه شده است اما در عین منطقی بودن آن پاسخها، لازم بود حقیقت امر به صورت مفصل و مبسوط بیان شود. تلاش بر این بوده که غالب پاسخ ها و متون ارائه شده مستند به منابع معتبر مانند «نهج البلاغه» باشند تا آنچه که در پاسخها بیان میکنیم غالبا کلام مبیّن امیرالمؤمنین (ع) باشد نه کلام خودمان.
۱٫«گفتند فردی در خانه اش به لهو و لعب مشغول است، نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید. گفت خانه و حریم شخصی خودش است .به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.»
الف- داستان فوق در هیچ کدام از منابع تاریخی یافت نشد. امیرالمؤمنین (ع) به عنوان الگوی تمام عیار تقوا، همواره مردم را به دوری از گناه دعوت میکردند و در جایجای نهجالبلاغه این موضوع پیداست؛ از جمله آنکه فرمودند: «ای بندگان خدا، بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است، امّا هرزگی و گناه، خانهای در حال فرو ریختن و خوار کننده است که از ساکنان خود دفاع نمیکند و کسی که به آن پناه برد، درامان نیست.» (نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷)
ب- باید توجه داشت که حریم خصوصی افراد محترم است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. هر کسی در خانهاش با این استدلال که ورود بدون اجازه به آن حُرمت دارد و محدودهای است که ویژهی اعضای آن خانه است میتواند هر کاری که بخواهد انجام بدهد. اما در صورتی که کارها و اقدامات او خلاف مصلحت عمومی جامعه نباشد و به کسی هم آسیبی وارد نکند، هیچ کسی حق ورود بدون اجازه به آن خانه و بازجویی از اعضای خانه را نخواهد داشت. اما چنانچه اقدامات انجام شده در یک خانه به دیگران آسیب وارد کند به گونهای که مثلا زمینهی به فساد کشیده شدن دیگران را فراهم کند دیگر «حریم خصوصی» به حساب نمیآید و اتفاقی که افتاده تنها مرتبط به یک فرد نیست بلکه به جامعه ارتباط دارد. «امیرالمؤمنین (ع) از کنار شخصی عبور کردند که در حال بازی با آلت تناسلی خود بود؛ ایشان محکم به روی دست او زدند در حدی که دست او سرخ شد، سپس از بیتالمال مبلغی را برای ازدواج او اختصاص دادند». (کافی، ط الإسلامیه، ج ۷ ص ۲۶۵) با عنایت به این روایت میتوان متوجه شد که گناه فردی، وقتی مصلحت عمومی جامعه را به خطر میاندازد بایستی با آن مقابله کرد و جای هیچ توجیهی باقی نمیماند که مثلا کسی بگوید: «کسی که گناه میکند به خودش مربوط است و او را در قبر کسی نمیگذارند؛ نباید دخالت کرد!».
شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» به زیبایی رابطهی میان فرد و اجتماع را شرح داده است: «اجتماع روی فرد اثر میگذارد و فرد روی اجتماع. واقعا مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد … علامه طباطبایی در کمال وضوح از قرآن استنباط میکند که قرآن برای اجتماع، شخصیت قائل است. برای اجتماع عمر قائل است: «وَ لِکُلِّ اُمَّهٍ أجَلٌ» اعراف، ۳۴٫ همچنین برای اجتماع بیماری و سلامت قائل است. برای اجتماع سعادت و شقاوت قائل است. برای اجتماع شرکت در مسئولیت قائل است. گاهی افرادی میپرسند چرا اگر اکثریت یک قومی گناه کردهاند، اقلیت صالحی هم که در میان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب میشوند؟ نمیدانند که افراد اجتماع، حکم اعضای یک پیکر را دارند. وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمیتوانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و هم ریشگی و پیوند دارید و به همان دلیل که از سعادت او بهرهمند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر باشید. فقط آن دنیا است که دنیای جدایی است.» (اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ۳۲۹)
ج- بنابراین عقل و شرع میپذیرد که باید با ایجادکننده ی زمینهی مفاسد اخلاقی مبارزه کرد. هیچ عاقلی نمیپذیرد که یک خانه ی فساد در کوچه و محلهی آنها فعال باشد و به خاطر این خانهی فساد جوانان آن محله به انحراف کشیده شوند و بهانهی عدم برخورد هم این باشد که «حریم خصوصی است کسی حق دخالت ندارد»؛ این بیان کاملا روشن است که آزادی یک فرد نباید آزادی دیگران را محدود کند! ضمن اینکه اگر کسی سخنی بگوید که نتیجهاش این باشد که معصومین علیهمالسلام به انجام گناه بیتفاوت بودهاند یا آن را توجیه و تطهیر میکردند، حُکم این کار دروغ بستن به معصومین علیهمالسلام است «و من أظلم ممن افتری علی الله کذبا!».
۲٫«وقتی مردم، بعد از قتل عثمان با اصرار شدید از او خواستند که حاکم شود گفت: مرا رها کنید و سراغ کس دیگری بروید. این طور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند.»
الف- حکومت طبق آیات قرآن کریم حق «صالحان» است: «و نُرید أن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضْعِفُوا فی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أئمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُم فی الأرضِ؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومت شان را در زمین پابرجا سازیم». سوره قصص آیه ۵ و ۶٫
تشکیل حکومت اسلامی از وظایف امام معصوم (ع) است و نه تنها وظیفهی ایشان، بلکه وظیفهی «صالحان» و «مؤمنان» است که برای تشکیل حکومت اسلامی تلاش کنند. امیرالمؤمنین (ع) در خطبهی ۴۰ نهج البلاغه درباره ضرورت تشکیل حکومت میفرمایند: «اینها مىگویند زمامدارى جز براى خدا نیست، در حالى که مردم به زمامدارى نیک یا بد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حکومت، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى مىگردد و به کمک آن با دشمنان مىتوان مبارزه کرد. جادّه ها أمن و امان، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته مىشود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان مى باشند». سپس امام توضیح میدهند که حاکم مؤمن چه تفاوتی با حاکم بی ایمان دارد: «در حکومتى که نیکان بر سر کار باشند، پرهیزگار به طاعت حق مشغول است و در حکومت امیر ظالم، بدکردار از زندگى تمتع مى جوید. تا زمان هر یک به پایان آید و مرگش فرا رسد».
ب- عرض کردیم که تشکیل حکومت وظیفهی امام معصوم است؛ حال بایستی بگوییم که علاوه بر اینکه تشکیل حکومت وظیفه معصوم است، حکومت و ولایت بر مردم جزء حقوق مسلّم امام معصوم است که این حق را خداوند به پیامبر (ص) داد و پیامبر (ص) نیز در موقعیت های بسیاری (همچون روز غدیر خم) امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان معصوم ایشان را جانشینان خود معرفی کردند؛ اعلام این جانشینی نیز تمام حقوقی را که خداوند به پیامبر (ص) اعطا کرده بود، به جانشینان ایشان منتقل میکرد.
امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان ایشان در هر فرصتی حقوق غصب شدهی اهلبیت (ع) را یادآوری نموده و تأکید می کردند که خلافت پیامبر (ص) و حکومت اسلامی و راه سعادت مردم از جریان و مسیر اصلی خود منحرف شده و به آبشخور فتنه های مختلف تبدیل شده است؛ برای نمونه میتوان به خطبهی شماره ۳ نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه اشاره کرد که حضرت صراحتا ولایت و جانشینی پیامبر را حق خود دانسته و می فرمایند: «صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند». همچنین حضرت در خطبهی دوم نهج البلاغه در بیان جایگاه خاندان پیامبر (ص) میفرمایند: «ویژگیهای حق ولایت به آن ها اختصاص دارد و وصیّت پیامبر نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسالت به آن ها تعلق دارد. هم اکنون [که خلافت را به من سپردید] حق به اهل آن بازگشت.» همچنین است که در روز شورا ایشان خطاب به حاضران که به او گفتند: «نسبت به خلافت حریص هستی»، فرمودند: «شما با اینکه از پیامبر اسلام دورترید، حریصتر میباشید، اما من شایستهتر و نزدیکتر به پیامبر اسلام هستم. همانا من تنها حقّ خود را مطالبه میکنم که شما بین من و آن حائل شدید و دستِ رد بر سینهام زدید». (خطبه ۱۷۲ نهج البلاغه) و در خطبهی شماره ۶ نیز فرمودند: «از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من بازداشته و به دیگری اختصاص دادند.» این موارد به خوبی بیانگر این است که حکومت حق خدادادی اهل بیت علیهمالسلام است.
ج- اینکه فرمودند: «مرا رها کنید و به سراغ کسی دیگر بروید»، نه به این دلیل که خودشان را شایستهی این مقام ندانسته و یا حکومت بر مسلمانان را حق خود نمیدانستند. چه اینکه پیش از این اتفاق، تمام خلفای غاصب پیشین با صراحت تمام به شایسته نبودن خودشان برای امر حکومت و برتری نسبی امیرالمؤمنین (ع) اذعان کرده بودند و در خطبههای بالا نیز حقیقت امر را برای شما از زبان امیرالمؤمنین (ع) نقل کردیم؛ بلکه مسألهی اصلی در اینجا اجرای عدالت بود.
آنها که پیش از امیرالمؤمنین (ع)، خلافت پیامبر (ص) و حکومت اسلامی را به یغما بردند انحرافات و بدعتهای بسیاری را در دین ایجاد نمودند، برای اطرافیان و نزدیکان خود راه های سوء استفاده از بیتالمال مسلمین را باز گذاشتند، افراد لاابالی و بیلیاقت را به مناصب مهم حکومتی منصوب کردند، جای پای کفار سابق با نام بنی امیه را برای به غارت بردن خلافت اسلامی محکم کردند، بر اثر بیتدبیریهای مختلف جنگها، آشوبها و شورشها به راه انداختند و بیگناهان را به دم تیغ سپردند و …، مردم دوباره چنین حاکمانی را میخواستند؛ وگرنه عاشق چشم و ابروی امیرالمؤمنین (ع) نبودند که حضرت در همان لحظه بیعت نیز به آنها فرمود در آینده بیعتتان را خواهید شکست!
اما امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۹۲ نهجالبلاغه به صراحت خطاب به مردم میفرمایند که شما توان و ظرفیت درک عدالت و پذیرش برقراری تساوی در بیتالمال و اصلاح انحرافات و ریشهکن کردن بدعتها را ندارید، پس مرا واگذارید و به سراغ شخصی مانند پیشینیان بروید، که آنها در اجرای روشهای قبلی برای شما بهتر هستند. در زمان ظهور و برپایی حکومت عدل الهی نیز امامزمان(عج) همان شیوهی امیرالمؤمنین(ع) را در اجرای احکام و دستورات دین مبین اسلام خواهند داشت.
اینکه میگویند زمینهی ظهور را آماده کنیم یا برای ظهور خودمان را بسازیم نه به این معناست که فقط نماز و روزه و خمس و زکاتمان را درست کنیم و آدمهای پاک، صالح و با اخلاقی باشیم؛ اینها به تنهایی کافی نیست. بایستی به درک لازم از عدالت برسیم و با تمام وجود آمادهی اجرای عدالتی همچون عدالت امیرالمؤمنین(ع) باشیم که در این نوع عدالت، برادری مانند عقیل نیز در ازای درخواست سهم بیشتر از بیتالمال مسلمین به آتش دعوت می شود!
اکنون دلیل اصلی «مرا واگذارید» را از زبان امیرالمؤمنین(ع) میخوانیم: «زیرا ما به استقبال حوادث و اموری میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمیماند. چهرهی افق حقیقت را [در دوران خلافت سه خلیفه] ابرهای تیرهی فساد گرفت و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید! اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه که میدانم با شما رفتار میکنم و به گفتار این و آن و سرزنشکنندگان گوش فرا نمیدهم». حکومت از نظر امیرالمؤمنین(ع) فینفسه هیچ ارزشی نداشت و آن را فقط وسیلهای برای اجرای عدالت میدانستند؛ بنابراین مانند خلفای غاصب پیشین به فریبکاری نپرداخته و طرح اصلی خود برای ادارهی حکومت را صراحتا اجرای عدالت معرفی کردند، حتی اگر مهریهی زنان شده باشد: «به خدا سوگند بیتالمال تاراج شده را در هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند؛ زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سختتر است». (خطبه ۱۵ نهجالبلاغه)
همچنین در همین راستا حضرت در نامهای خطاب به طلحه و زبیر پس از سوگند به نام خدا که نه نیازی به حکومت داشتم و نه رغبتی به خلافت، میفرمایند: «هنگامى که خلافت به من رسید به کتاب خدا و آنچه براى ما در آن مقرر داشته و فرمانمان داده که بر شیوه آن عمل کنیم، نظر کردم و از آن پیروى نمودم. و به سنتى که پیامبر (ص) نهاده است اقتدا کردم. بنابراین، دیگر به رأى شما و جز شما نیازى نداشتم». (خطبه ۲۰۵ نهجالبلاغه) خلفای غاصب اما به محض دستیابی به حکومت خود را پیرو خلیفه پیشین دانسته و تأکید میکردند که راه و روش او را ادامه خواهند داد؛ اما امیرالمؤمنین (ع) به روشنی مرز روش و سیرهی خود را که تماما برگرفته از متن دین و روش تربیتی پیامبر اکرم (ص) بود با روش پیشینیان برای مردم اعلام کردند و طبق همین دلیل فرمودند که «مرا واگذارید».
>>> بخش دوم این مطلب <<<
همچنین شما می توانید این مقاله را به صورت یکجا دریافت کرده و بخوانید …
دریافت مقاله
* هر نوع ابهام و پرسش دیگر را در این باره، در بخش نظرات همین پست بنویسید.
* برای فرستادن سؤال و شبهه جهت پاسخ گویی، از بخش ” تماس با من ” بهره بگیرید.
* استفاده از این مطلب بدون ذکر منبع اشکالی ندارد.