
پاسخی جامع به «آنچه درباره علی نشنیده ایم» (۳)
ارسال در 27 ژوئن 17 - بازدید: 1,309 مشاهده۵٫ «طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل بر علیه علی...
۵٫ «طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل بر علیه علی ترک کردند. علی به آن ها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند، علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید. با این وجود آن ها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت».
الف- اساساً کسی نمیتواند دیگری را به خاطر جُرمی که هنوز مرتکب نشده بازداشت کند.
ب- طلحه و زبیر حدوداً چهار ماه پس از اینکه با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند و پس از اینکه با اصرارهای بسیار و قهر و گلایههای متعدد، به توفیقی در کسب مقام و منصب و استفادهی بیش از اندازه از بیتالمال دست نیافتند، نامهای را از طریق محمدبنطلحه برای حضرت فرستادند که «رأی ما دربارهی تو متزلزل شده… ما کارها را برای تو آماده کردیم و خلافت را به تو واگذاشتیم … اما زمانی که عنان حکومت را به دست گرفتی در رأی و کشورداری مستبد شده و از نظرات ما استفاده نکردی…». امیرالمؤمنین(ع) از محمدبنطلحه پرسیدند: آن دو چه میخواهند؟ ابنطلحه گفت: «امارت بصره و امارت کوفه». حضرت در پاسخ فرمودند: «به خدا سوگند من از آن ها اکنون که در مدینهاند مطمئن نیستم، چگونه مطمئن شوم زمانی که آن دو را به امارت عراقین بگمارم، برو و به آن ها بگو: شما دو پیرمرد! از خدا و رسولش دربارهی امت او بر حذر باشید و با غائله و فتنه به حقوق مسلمانان تجاوز نکنید». (بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۲۸) در نهجالبلاغه نیز مضبوط است که امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به اعتراض شفاهی طلحه و زبیر نسبت به عدم به کارگیری آنها در امور حکومتی این چنین فرمودند: «روزی که خلافت به من رسید در قرآن نظر افکندم، هر دستوری که داده و هر فرمانی که فرموده پیروی کردم. به راه و رسم پیامبر (ص) اقتدا کردم. پس هیچ نیازی به حکم و رأی شما و دیگران ندارم. هنوز چیزی پیش نیامده که حکم آن را ندانم و نیاز به مشورت شما و دیگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنین بود از شما و دیگران روی گردان نبودم». (خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه)
این نصیحت ها اما کارگر نیفتاد! طلحه و زبیر چند روز بعد به محضر امیرالمؤمنین(ع) رفته و از ایشان اجازهی خروج از مدینه برای به جا آوردن عمره خواستند. حضرت نیز سهبار آنها را قسم داد که بیعت خود را نقض نکنند، پس از انجام عمره به مدینه بازگردند و میان مسلمانان اختلاف نیفکنند. طلحه و زبیر قسم خوردند و قول دادند که چنین کنند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۱۷) پس از اینکه از محضر ایشان خارج شدند، امیرالمؤمنین(ع) خطاب به اصحاب خود فرمود: «به خدا قسم آنها قصد عمره ندارند بلکه قصد فتنه دارند» (الإرشاد مفید، ج ۱، ص ۳۱۵) پس از خروج طلحه و زبیر، ابنعباس آنها را در میانه راه دید و دربارهی محتوای دیدارشان با امیرالمؤمنین(ع) پرسید. آن دو نیز از موافقت امام علی(ع) برای خروجشان از مدینه خبر دادند. ابنعباس به سرعت نزد امیرالمؤمنین (ع) رفت و در اینباره سؤال کرد. حضرت فرمودند: «به خدا سوگند! ای فرزند عباس من میدانم که آن دو قصدی جز فتنهجویی ندارند. من آنها را میبینم که برای جنگ با من به مکه میروند. بهزودی این دو مرد، علیه حکومت من دست به فساد خواهند زد و خون شیعیان و یاران مرا خواهند ریخت». ابنعباس شگفت زده شد و گفت: «اگر این مسائل نزد شما معلوم است پس چرا به آنها اجازه ی خروج از مدینه دادید؟ چرا آنها را زندانی نکردید تا مسلمانان را از شرشان حفظ کرده باشید؟»، امیرالمؤمنین(ع) نیز پاسخی دادند که به خوبی سیرهی سیاسی ایشان را روشن میکند، ایشان فرمودند: «ای ابنعباس، آیا مرا به ظلم ابدی، گناه پیش از ثواب، کیفر بر صرف گمان و تهمت و دستگیری قبل از جرم سفارش و امر میکنی؟ چنین نیست، قسم به خداوند هیچ وقت از حکم الهی عدول نخواهم کرد و از آن فاصله نخواهم گرفت». (الجمل، ص ۸۹)
ج- زمانی که اصحاب جمل به بصره رسیدند امیرالمؤمنین(ع) با ارسال نامهها و اشخاص متعدد برای طلحه، زبیر و عایشه تلاش کردند آنان را از این کار منصرف کرده و به سمت حق بازگردانند، اما دنیاطلبی این افراد و حیلهگری کسانی مانند عبداللهبنزبیر و عبداللهبنعامر مانع از آن شد که شمشیر را بر زمین بگذارند و شد آنچه نباید میشد. برای نمونه امیرالمؤمنین(ع)، عثمان بن حنیف، ابواسود دؤلی و عمران بن حصین خزاعی را برای گفتوگو با آنها فرستاد تا بگویند برای چه به بصره آمدهاند! عایشه فرستادگان امام را به طلحه و زبیر حواله داد و سخنی نگفت. زبیر نیز در پاسخ گفت برای خونخواهی عثمان آمدهایم! طلحه نیز با عصبانیت تمام، فرستادگان را رد کرد. بدین ترتیب فرستادگان امام بدون نتیجه بازگشتند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۳۱۳) در هنگام خطبه خواندن طلحه، عایشه و زبیر در جمع مردم بصره، یاران و اصحاب امام (ع) به روشنگری پرداختند اما فرجام این روشنگریها نیز به جایی نینجامید.
آن هنگام که سپاه عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) مطابق با دستور امیرالمؤمنین(ع)، روبهروی اصحاب جمل قرار گرفت، عثمان بیعتی را که امثال طلحه و زبیر با امام داشتند به یاد آن دو نفر، مردم و اصحاب جمل انداخت، اما باز هم افاقه نکرد. پیمان صلح میان عثمان و طلحه و زبیر بسته شد که تا زمانی که امیرالمؤمنین(ع) شخصا به بصره نرسیدهاند جنگی صورت نگیرد. (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۱) اما این دو نفر به همین پیمان هم پایبند نبودند و شبانه به مرکز خلافت حمله کرده، به بیتالمال مسلمین دسترسی پیدا کرده و مقدار زیادی طلا و جواهرات را برای خود دزدیده و عثمانبنحنیف را به شدت کتک زدند و تمام موهای صورت او را از ریشه کندند. (الجمل، ص ۱۵۲) که نقل است زمانی که عثمان در ذی قار به سپاه امام پیوست، امیرالمؤمنین(ع) با مشاهدهی وضعیت عثمان به گریه افتادند و برای نابودی ناکثین دست به دعا برداشتند. (نهج السعاده، ج ۱، ص ۲۷۸) سپس عثمان را به نزد عایشه بردند، عایشه دستور داد که گردن او را بزنند اما با تهدیدی که عثمان نسبت به عایشه، طلحه و زبیر کرد، عایشه از این رأی خود برگشت. در عوض، عایشه به زبیر دستور داد محافظان عثمان که حدود هفتاد نفر بودند را گردن بزنند و زبیر نیز این دستور را به فرزندش عبدالله انتقال داد که نقل است همهی محافظان عثمانبنحنیف مانند گوسفند ذبح شدند. محافظان بیتالمال نیز که حدود ۵۰ نفر بودند به طرز فجیعی توسط طلحه و زبیر کشته شدند. (شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج ۹، ص ۳۲۱)
هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) به ذیقار رسیدند، باز هم برای طلحه و زبیر و عایشه نامه نوشتند تا شاید بشود آنها را از این کار منصرف کنند. در روز جنگ نیز آن چنان که در بخش های بعدی عرض خواهم کرد، به دعوت طلحه و زبیر و عایشه برای رعایت احکام قرآن و سنت پیامبر(ص) پرداختند و حتی زبیر پس از دیدار با امیرالمؤمنین(ع) از جنگ منصرف شد اما با حیلهگری فرزندش عبدالله دوباره پای به عرصه نبرد گذاشت. (الجمل، ص ۳۳۶) اما هیچکدام از این کارها پاسخ درخوری از جانب سران فتنه دریافت نکرد و آنها مصمم بودند که تصمیم نادرست و فکر شیطانی خود را به هر طریق ممکن عملی کنند.
>>> بخش چهارم این مطلب <<<
همچنین شما می توانید این مقاله را به صورت یکجا دریافت کرده و بخوانید …
دریافت مقاله
* هر نوع ابهام و پرسش دیگر را در این باره، در بخش نظرات همین پست بنویسید.
* برای فرستادن سؤال و شبهه جهت پاسخ گویی، از بخش ” تماس با من ” بهره بگیرید.
* استفاده از این مطلب بدون ذکر منبع اشکالی ندارد.