
چاوزا چون تو کجا نادره گفتاری هست ؟! (۲)
ارسال در 07 مارس 13 - بازدید: 4,964 مشاهدهدر پست قبلی به بررسی واکنش ها به پیام تسلیت رئیس جمهوری به مناسبت مرگ هوگو چاوز رهبر ونزوئلا پرداختیـــم. و نیز برخی اشکالات وارده خودمان به متن پیام را نیز ایراد کردیم. در...
هر چه به درجه اول افراط ها نزدیک می شویم صحبت ها نیز بیشتر و بیشتر می شود. چون عمق اشتباه روشن تر می شود ! افراط درجه سوم دادن رتبه « شهادت » به هوگو چاوز و بالا بردن رتبه معنوی او در حد شهدایی است که در قرآن کریم ، خداوند در رابطه با آنان سخن می گوید. رئیس جمهوری در بخشی از نامه پس از شهید خطاب کردن چاوز می گوید : « گرچه امروز و به ظاهر هوگو چاوز، دوست صمیمی و مهربان مردم، در بین ما نیست … » دیگر هیچ توجیهی نمی توان برای این قسمت از سخنان ایشان عنوان کرد. نه در حد جام جهانی کشتی آزاد و نه در حد مسابقات تیمی فوتبال دستی ! گرچه تریبون مطبوعاتی رسمی دولت امروز در یادداشتی با عنوان « از وهب نصرانی تا چاوز » توجیه عجیب و غریبی ارائه داد و گفت : « چاوز بزرگ اما با این که فرصت چندانی برای اظهار اسلام آوری حقیقی خویش نیافت … » و چاوز را مسلمان معتقد هم نام برد لیکن رتبه ای که جناب رئیس جمهور برای چاوز جعل کرد در قرآن تنها برای شهدای حقیقی که فتنه های مختلفی را دیده اند و پس از آبدیده شدن به آن مقام می رسند عنوان شده است. « و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء ولکن لا تشعرون » [بقره،۱۵۴] در قرآن پس از بیان ویژگی های خاص این شهدا که از جمله آن ویژگی ها آزمایش در شئون مختلف زندگی و وارد آمدن مصیبت هاست عنوان می شود که « اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون » ! البته اگر روزنامه ای که جیره خوار دولت است و خط فکری اش از دبیرخانه جنبش عدم تعهد بیرون می آید[غیرمستقیم ارتباط دارد با روایت پیغمبر اکرم که فرموده بودند شاخ شیطان از خانه عایشه بیرون می آید و تمام فتنه ها از آن جاست !!] روز شنبه از همین آیه برای اثبات مسلمان بودن چاوز استفاده نکند باید بگوییم حداقل آنچه که در ظاهر از چاوز در رسانه ها موجود است نشان دهنده مسئله ای خلاف مطلب مورد اشاره در آیات قرآن کریم است. قرآن صراحتا می گوید شهید کسی است که در شئون مختلف زندگی اش آزمایش شده و در مصیبت های مختلف نیز تنها به خدا متکی بوده و پس از همه اینها شامل هدایت خاص الهی نیز گشته است. اما جناب چاوز در همان مرحله اول گزینش رد می شود ! چون دین وی مسیحیت می باشد و اعتقاداتی شبیه به ماتریالیست ها داشته است. هر چند اعتقاد خودش به مارکسیسم و ماتریالیسم را علنا اظهار نکرده لیکن همواره در حوزه های مختلف دیپلماتیک به عنوان فردی با چنین ویژگی عقیدتی شناخته شده است. حضور در حرم امام رضا علیه السلام و خواندن حضرت مهدی علیه السلام برای تعجیل در ظهور نیز به هیچ وجه نمی تواند نشانه های متقن و محکمی برای اثبات مسلمان بودن و البته هدایت یک شخص باشد تا چه رسد به شهادت !! اگر چه آقای رئیس جمهور مشکوک بودن مرگ وی را یک نشانه برای شهادتش می داند ولیکن آیا هر که مرگ مشکوکی داشت لزوما باید شهید محسوب بشود ؟ چندین ماه پیش بود که فرزند جناب محسن رضایی [دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام] در دوبی یا دبی بطرز مشکوکی از دنیا رفت. آیا می شود او را به صرف همین شیوه از دنیا رفتن شهید محسوب کرد ؟ البته چند توجیه بچه گانه دیگر نیز می شود ارائه داد و آن اینکه چاوز در اظهار اسلام تقیه کرد !!! که البته این توجیه فقط می تواند مورد استفاده برای ساخت پیامک های طنز آخرسال قرار گیرد نه چیز دیگری !حداقل نشانه هدایت یک انسان معتقد بودن به مبانی نظری و عملی دین مبین اسلام و مذهب حقه تشیع است. که این دو در چاوز دیده نشده است. چاوز پیش از درگیر شدن با بیمارستان [!] و در هنگام حضور در مجامع مختلف دیپلماتیک یا در آغوش بانوان دیپلمات [ یا دیپلماته !! ] غش کرده و یا همـــراه دیکتاتورها بوده [ از جمله قذافی ، صدام و … ] و با آنها گرم گرفته است ! اگر از مورد دوم چشم پوشی کنیم مورد اول را هیچ دلیلی برایش نخواهیم کرد. کسی که به درجه شهادت می رسد و مشمول هدایت خاص الهی گشته است و محتمل است که در بسیاری از موارد تقیه نیز کرده باشد حداقل در آغوش بانوان نامحرم [اجنبی] وا نمی رود ، بوسه بر سر و روی نامحرمان نمی زند ، از هالیوود معشوقه اختیار نمی کند و … !! چه می دانم ! شاید شهادت آخرالزمانی این گونه است و ما نمی فهمیم. Shahadat New Version 20.13 البته ظاهرا به اعتقاد حامیان رسمی دولت ، چاوز واقعا شهید شده. به قولی « راستی راستی خودشان هم باورشان شده » که چاوز شهید است. جناب حجت الدوله و المشایی بهمن شریف زاده در صفحه رسمی فیس بوکش در واکنش به خبر مرگ چاوز آیه شریفه « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله بل أحیـــاء عند ربهم یرزقون » را درج کرده و در ذیل آیه نوشته است : « تسلیت به مناسبت درگذشت بسیجی واقعی عصر، آقای هوگو چاوز » + !!
و حالا می رسیم به افراط درجه دوم ؛ بازگشت یا به تعبیر بهتــر « رجعت » چاوز به همراه حضرت صاحب الزمان علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام به دنیا برای برپایی حکومت صالحان !! نقل است که فردی از محلی می گذشت و همسایه اش را دید که زیر تابش آفتاب داغ ظهر در حال اقامه نماز است. به او گفت خوب چرا زیر سایه نمی روی که بهتر بتوانی نماز بخوانی ؟ آن فرد بدون اینکه پاسخش را بدهد گفت حالا کجایش را دیده ای من روزه هم هستم … !! حالا آقای چاوز را گفتید نقطه اتکای آزادی خواهان جهان است اشکالی ندارد ! گفتید عمیقا موحد است مشکلی نیست ! گفتید شهید راه خدمت به خلق است ، گذشت کردیم ولی دیگر این غوز چه بود که بالای غوزهای قبلی گذاشتید ؟ طبق چه دلیل و منطقی چاوز شایستگی این را دارد که همراه با صاحبان حق و عدالت به دنیا رجعت کند ؟ در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند : « تنها کسانی رجعت می کنند که مؤمن خالص باشند یا یا مشرک خالص » !
آقایانی که چاوز را شهید می دانند لابد معتقد هستند که وی مؤمن خالص نیز بوده است که از رجعت او در زمان ظهور صحبت نموده اند. اگر امثال چاوز مؤمن خالص هستند پس مالک اشتر [ که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره وی فرمود : « ای کاش در زیر آسمان مالک دیگری نیز بود » !! ] و اباذر و عمار و سلمان و مقداد و دیگر انصار و اصحاب خاص ائمه علیهم السلام که در زمان ظهور قطعا رجعت می کنند چه می باشند ؟ لابد مشرک محض و خالص !! و اگر اینها مؤمن خالص هستند پس باید چاوز را از ۳۱۳ نفر حساب کنیم !! در حالی که ما در رابطه با علمای بزرگی همچون آیت الله قاضی رحمه الله علیه و آیت الله بهجت رحمه الله علیه نیز تشکیک داریم و به یقین نرسیده ایم که جزو حلقه اصلی یاران حضرت بقیه الله الاعظــم صلوات الله علیه در هنگام ظهور و پس از آن باشند ولی بعضی آقایان از روی جوگیری فردی و اجتماعی [ جوگیری دو نوع دارد مثل همه کنش ها !! یک نوعش فردی است که بعضی ها را چراغ نفتی می گیرد و بعضی دیگر را چیزهای دیگر ! ] به هر که از راه برسد و خدمتی نیز به آنان نموده باشد القاب و صفاتی می دهند که به هیچ وجه شایسته شأن و جایگاه آنان نیست. از القاب عجیب و غریب دادن به آقای کمپوت الصفات گرفته تا اخیـــــراً هوگو چاوز ! عجبا من حلم الله از این همه کم سوادی دینی افرادی که ادعا می کنند می خواهند جهان را مدیریت نمایند. هر روز که می گذرد مصادیق احادیث ائمه بیشتر برایمان نمایان می شود … نبی مکرم صلوات الله علیه فرمود : « صنفان من أمتی إذا صلحا صلحت أمتی و إذا فسدا فسدت أمتی، قیل یا رسول الله و من هما ؟ قال : الفقها و الأمــرا » … و البته بیان این دو روایت نیز خالی از لطف نیست که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به کمیل بن زیاد فرمودند : « یا کمیل ما مِن حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفــه » و همچنین در جای دیگر فرمودند : « لا تخبر بما لم تحط به علما » ! حال با توجه به این چند روایت آیا واقعا شعارهای دولت و اعتقادات مذهبی که از خود بروز داده مبتنی بر شعور دینی بوده است ؟!
و بزرگ ترین افراط شخص رئیس جمهور در جریان مرگ چاوز که از درجه ریشتری نسبت به بقیه افراط ها برخوردار می باشد اعلام یک روز عزای عمومـــی در کشور جمهوری اسلامی ایران [!] برای مرگ هوگو چاوز است. هیچ دلیل منطقی و عقلانی برای این کار وجود ندارد. اعلام عزای عمومی در یک کشور که دین و مذهب رسمی اش اسلام و تشیع است برای درگذشت فردی که در مسلک مسیحیت کاتولیک عمر گذرانده است !! این کار شبیه این است که در کشور انگلیس بمناسبت درگذشت آیت الله خوشوقت از علمای تشیع یک روز عزای عمومی اعلام کنند !! توجیه خنده دار دولت برای این کار از لسان معاون رئیس جمهور در اجرای قانون اساسی جناب میرتاج الدینی خارج شد : «
بالاخره رئیسجمهور فقید ونزوئلا فردی انقلابی و پیرو اندیشههای امامخمینی (ره) و لازم بود این کار انجام شود؛ با توجه به اینکه هوگو چاورز یک شخصیت سیاسی بود، به همین دلیل اعلام عزای عمومی در کشور بر عهده رئیسجمهور است اما اعلام عزای عمومی برای علمای بزرگ کشور مانند آیتالله خوشوقت و آیتالله آقامجتبیتهرانی بر عهده مقام معظم رهبری است. » این در حالی است که دولت محترم برای مرگ بزرگانی همچون آیت الله آقامجتبی تهرانی و آیت الله خوشوقت اعلام عزای عمومی نکرد و حتی در پیام تسلیتی نیز که منتشر نمود از تعابیر ویژه و خاصی که معمولا برای علما و فقها به کار می رود استفاده ننمود و البته برای مرگ چاوز همه این کاستی ها را جبران نمود و تمامی صفاتی را که می شد برای یک عالم بزرگ به کار برد برای چاوز مصرف کرد. البته سخن آقای میرتاج الدینی در حالی است که دولت در سال های گذشته در هنگام مرگ آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله بهجت علیهم رحمت الله، ۳ روز عزای عمومی اعلام کرد. لیکن حالا به دلیلی واهی و پوچ دست به چنین اقدامی زده و برای توجیه کار اشتباهش توپ را به بیت رهبری انداخته و فرار می کند !!
سلام علیکم
قصد من ورود به فلسفه نبود و نیست فقط خواستم عرض کنم اینطور که شما القا کردید بین تفکرات آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی، حسن زاده آملی و شهید مطهری تفاوتی در مورد پرداختن به اصل فلسفه اسلامی نبوده است
متن کامل سخنرانی را هم خواندم این گفته شما «زاویه دید ایشان از فلسفه با فلاسفه تفاوت دارد» به این معناست که فلاسفه در نظر شما یک دسته هستند اما طبق متن سخنرانی مقام معظم رهبری دو دسته هستند که پرچم د اران فلسفه اسلامی مورد تأیید ایشان و البته مورد نیاز نظام و جامعه ماست.«پرچم فلسفهی اسلامی دست حوزههای علمیه بوده است و باید باشد» استفاده از فعل ماضی نقلی «بوده است» به معنای این است که تدریس فلسفه اسلامی از گذشته شروع شده و تاکنون ادامه دارد و فعل امر «باید باشد» به معنای تأکید بر ادامه داشتن آن است 🙂 در کل یعنی فلسفه ای که در گذشته توسط علامه طباطبایی به صورت علنی شروع شده و امروز توسط آیت الله جوادی آملی و علمای دیگر ادامه داده می شود مورد تأیید ایشان است و فقط هشدار دادند که نگذارید این پرچم به دست نااهلش بیفتد.
بنده در تبعیت شما از ولایت فقیه شک نکردم چون به من مربوط نیست فقط سؤال کردم که شخص مقام معظم رهبری را بعنوان ولی فقیه قبول دارید یا خیر چون میشنوم کسانی که اصل ولایت فقیه را قبول دارند ولی شخص ایشان را نه که البته این هم به من ارتباطی نداشت و فقط من باب اینکه سخنان ایشان را حجت قرار دادم این سؤال را پرسیدم، از سوءتفاهم پیش آمده عذرخواهی می کنم.
آقای صفری هم حق دارند دوست نداشته باشند دراین خصوص کامنتی گذاشته شود برای خود من هم از اول سؤال بود احمدی نژاد و هوگو چاوز و پیام تسلیت چه ربطی به فلسفه داشت؟!!!
راستی سما نامی زنانه است 🙂
ّ
علیکم السلام
خیر این طور نیست،آن مطلبی که در رابطه با نظریه وعقیده آیت الله برروجردی قرار دادید ثابت نمی کند ایشان موافق ان نظریات وفلسفه باشد صرفا تحلیل نویسنده از داستان بود
بلکه آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید آن زمان شهریه را بر همه اساتید و شاگردانی که به فلسفه می پرداختند قطع کرده بودند این موضوع ساده ای نیست که ایشان طبق سلیقه خودش رفتار کند اگر معنای شهریه طلاب را می دانید که یعنی چه…
بحث طولانی می شود و اینجا راحت نیستم اگر صحبتی داشتید به آدرس وبلاگم بیایید
کتابی هست با عنوان ” جدال با مدّعی ” که حاوی مباحثه های آقای حسین غفّاری (استاد تمام فلسفه در دانشگاه تهران) و آقای مهدی نصیری در موضوع فلسفه، عرفان و رابطه این دو با کتاب و سنّت هست. پیشنهاد می کنم مطالعه کنیـد جالب است !
یاعلی
متشکرم ان شاءالله فرصت بشه من مطالعه می کنم
البته می گویند “سمات پس از چاپ این کتاب مدعی بود که غفاری مطالب را تغییر داده و غفاری هم مدعی شده که متن را سمات تغییر داده و به چاپ رسانده است”
!!
من به سمات اعتماد دارم اما به این ها نمی توانم اعتماد کنم مناظرات تلویزیونی رو همین ها برداشتند
تحلیل نویسنده از داستان دیگر چه صیغه ای است همه آن خاطرات واقعی و نقل قول مستقیم بوده است ظاهراً این شما هستید که خاطرات دیگران را به سبک خود تحلیل می کنید همه کسانی که ارتباط نزدیک با آیت الله بروجردی در آن زمان داشتند در صحبت ها و خاطراتشان این موضوع را تأیید کردند که علت مخالفت آیت الله همان بود که در بالا ذکر شد نمی خواهید بگوییید که این همه آدم دروغ گفته اند موضوع قطع شهریه هم یک تصمیم مقطعی بخاطر همان نگرانی ها و فشارها بوده که اجرا نشد مگر خود ایشان که فلسفه خوانده بودند هیچگاه از خواندن آن ابراز پشیمانی کردند؟ ایشان همه جا دلیل مخلفتشان را ترس از انحراف طلبه های جوان که قدرت تمیز حق و باطل را ندارند و فشارهای نجف و مشهد ذکر کردند
به نظرم قصد شما از این بحث نه رسیدن به واقعیت بلکه اثبات تفکرات و برداشت های خودتان است چون هرکس هر حرفی می زند شما آن را رد می کنید و بر موضع خود پافشاری می کنید و این درست نیست ما هم ادعایی نداریم فقط خدا را شکر در اعتقادات و باورهای خود تردیدی نداریم که بخواهیم در موردش بحث کنیم سعی ما بر این بود که از رواج این اندیشه غلط که آیت الله بروجردی با علمای آن زمان که فلسفه تدریس می کردند در دو جبهه مخالف بودند جلوگیری کنیم اما نمی دانم چرا شما اصرار دارید که بین ایشان تفرقه بوده است.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
حوصله بحث با آدم عجول مثل شما رو ندارم خانم سما
مخالفت آیت الله بروجردی انقدر واضح و آشکار هست که حتی چند بار رهبر در سخنرانی هایشان به آن اشاره کردند
قطع شهریه مقطعی بوده؟ گویا شما استاد تاریخ هستید باید از شما تاریخ را بپرسیم شما تحلیل شخصی می کنید بعد من رو متهم می کنید؟ عرض کردم شهریه ای که پول امام زمان است به سلیقه شخصی مرجع تقلید نمی شود قطع شود مگر به دلیلی که ایشان امام زمان را راضی ندادند این تحلیل نیست بلکه حقیقتی است که پول امام زمان چگونه باید صرف بشود!
نقل قولهایی که خواندم غیر از تحلیل چیزی نبود اگر راست می گویید همین جا قرار بدهید شاید من نصفه نیمه خواندم
منتظرم
ایشان هیچ تحلیلی نکردند فقط اصل متن را ارائه دادند.
بنده هم این کتاب را خوانده ام و به محتـوای آن اطمینان دارم !
شما هر چه را که نتوانید توجیه کنیـد و پاسخ بدهید می گویید تحلیل شخصی بوده است ؟
شما از صفحه ۹۷ تا ۱۰۰ که فقط چهار صفحه می شود می گویید گواه تاریخ !!! درحالیکه این سخنی جدید است نه گواه تاریخ
درباره سخنرانی های رهبری هم بحث طولانی است ماه دیگر بعد از امتحانم در وبلاگی قرار می دهم اگر خواستید می توانید مطالعه فرمایید آدرس:http://zahrazahrazahra.blogfa.com/
فلسفه دان بودن هم دلیلی بر طرفداری از فلسفه نیست نویسنده کتاب الرؤیه الفلسفیه اگر فلسفه نمی دانستند نمی توانستند چنین کتابی بنویسند همچنین بقیه متکلمین
تاریخ انتشار کتاب سلسه موی دوست ۱۳۸۷!
نویسنده: مجتبی فراهانی!
این رو هم بگم جدیدا صوفی ها قسمتی رو به حدیث مفضل امام صادق علیه السلام اضافه و جعل کردند و منتشر کردند که توسط علما در قم جمع شد
سال گذشته بحثی داشتم با یکی از مروجین فلسفه روایتی رو نقل کرد و بعد به طور واضح و آشکاری از آقای جوادی آملی آن را به صورت جعل شده نقل کرد حالا نمی دانم نقل او مشکل داشت یا واقعا آقای جوادی آملی اینگونه نقل کرده بود
در یکی از مناظرات یک روایت از امام علی علیه السلام جعل کردند که در هیچ کتابی وجود نداشت
این کتابی که معرفی کردید هرگز منبع قابل اعتمادی نمی تواند باشد بیشترین جایی که این ها نفوذ دارند مرکز نشر آثار امام است
عجب !!!!
دوباره به ان مطالب صفحات کتاب که در اینترنت قرار داده شده مراجعه کردم و هیچ دلیلی بر ادعای نویسنده نیافتم نقل قول شخصی مجهول نمی تواند آن همه نقل قول های فراوان از علما بر مخالفت شدید آیت الله بروجردی با فلاسفه را خنثی کند و علت مراجعه ام به مطلب این کتاب این بود که فرمودید قطع شهریه مقطعی بود درحالیکه اصلا در این کتاب به آن هیچ اشاره ای نشده بود ومعلوم نیست شما از کجا این حرف را گفته اید!!!
اینجا و اینجا را بخوانید.
یک مقـداری هم فیتیله غرورتان را پایین بکشید لطفا.
این مقدار تعصب و لجاجت روی دشمنی با فلسفه در نوع خود برای بنده عجیب است !!!
خدا کند اینقدر که از دشمنی با فلسفه حرف می زنید حداقل یک کتاب فلسفی را خوانده باشید و مثل آقای نصیری نباشد که با خواندن نصفه و نیمه کتاب « بدایه »، می خواهد عالم را فتح کنـد !!!
سلام
من این متن را خواندم قبلا هم در فضای مجازی قرار داده شده بود
http://www.gharian.ir/showthread.php?tid=6698
آن دو آدرس را هم ان شاءالله سر فرصت مطالعه و بررسی خواهم کرد
درباره این کتاب تحقیق کنیدشخصی چند جمله را به امام نسبت می دهد وخودش تحلیل می کند شاید شما رو راضی کند اما بنده رو هرگز راضی نمی کند ..شما غرور یا هرچیز دیگری خواستید به من نسبت بدهید خداوند خودش بر همه چیز شاهد است البته شما هم خوب می دانید!
به دانشمندی مثل استاد نصیری توهین نکنید ایشان انسانی است که اهل تلاش و علم است مطمئنید که خوب اورا می شناسید؟ با این فضای حاکم اگر ایشان اهل تقوا نبودند با این علمشان می توانستند دنیا را فتح کنند درصورتی که عمامه به سر می گذاشتند وخود را عارف سالک معرفی می کردند
ماه دیگر امتحان دارم به همین خاطر فرصت ندارم در وبلاگی که ایجاد کردم ان شاءالله پاسخ خواهید گرفت
فی امان الله
سلام
مطالب این کتاب هیچ اشکالی از جهت مستند بودن ندارند.
بنده متوجه نمیشم کجای این کتاب تحلیل شخصی نویسنده است ! شما از کجا تحقیق کردید و فهمیدید مطالب این کتاب مستند نیست و انتساب غیر واقعی مطالبی به حضرت امام است ؟!!
چیزی به شما نسبت داده نشده، آنچه که با نوشته هایتان دارید به ما می رسانید همین است. شده تا به حال یک بار برخلاف نظر خودتان نظر کسی را قبول کنیـد ؟ فکر نمی کنم ! محال است.
آقای نصیری « دانشمند » است ؟ :))
امام علی علیه السلام فرمودند قدر و اندازه هر شخص به « علم و ادب » اوست ! شما بگردید در پاسخ هایی که آقای نصیری برای امثال آقای وکیلی ارسال کرده اند. متوجه می شوید « علم » و « ادب » یعنی چه ! بعد آن زمان می توان گفت ایشان دانشمند هستند یا نه !! دانشمندی که از مغالطه از نوع تحریف در نقل قول برای اثبات ادعای خودش بهره بگیـرد و بارها و بارها در مطلبش به فلاسفه و عرفا توهین کند، واقعا کان علم و ادب می باشد و شما حق دارید که دانشمندتان امثال آقای نصیری باشد وقتی بوعلی و خواجه نصیر و امثالهم را کافر و ملحد می دانید !!
بنده دنبال پاسخ شما نیستم.
راه را برای بنده قرآن و سنّت مشخص کرده اند و می دانم کجا باید بروم و از چه کسی علم بگیـرم.
نظر علمای اعلام هر چه باشد قابل احتـرام است ولی لزوما نباید همه آنها را بپذیـرم !
یامرتضی علی علیه السلام
شما الان خیلی مودب هستید که با بنده که مثل مهمان به سایت شخصی شما آمدم توهین بی دلیل می کنید
اگر برایم ثابت نتشده بود که اهل دروغ نیستید به شدت ناراحت می شدم مگر اینکه معجزه باشد که شما و آقای صفری انجمن قاریان یکی نباشید صدای ایشان را از سایت برداشتید و بعد هم تبلیغ رادیو افسران را هم از سایت برداشتید شواهد دیگر هم دارم که نمی توانید آن هارا بردارید برادر گرامی
شما با زبان روزه به استاد نصیری تهمت میزنید کتاب بدایه را نصفه نیمه خوانده؟ آیا این همه نقل قول های ایشان از کتب فلاسفه با آن وسعت در کتاب ها ومقالاتشان را نمی بینید؟ یا شما هم با خواندن یک مناظره از استاد می خواهید دنیا را فتح کنید؟
دوست ندارم با شما مثل خودتان که با من حرف می زنید صحبت کنم اما شما فکر می کنید اگر کسی به سایت شما محل گذاشت اجازه دارید هرطور با او صحبت کنید
گفتید بو علی را کافر می دانم؟ از ادب صحبت می کنید؟ ملاصدرا صراحتا در کتابش به بوعلی توهین می کند و صراحتا به او می گوید کودن! در کدام مناظره استاد نصیری ادب را رعایت نکرده است؟
توهین ؟!!
شما هنوز دنبال قاتل بروسلی در این سایت می گردید. آقای صفری سایت قاریان و هر شخص دیگری به بنده ربطی ندارد.
من خودم هستم و همه آنچه که هستم در همین سایت است. هر فکر دیگری هم دارید مربوط به توهّمات و تخیلات بدیع خودتان است.
بنده اصلا نیازی به نظرات شما ندارم که بخواهم با دیدن نظر شما خوشحـال شوم و به قولی کِیف کنم که بله یک نفر نظر داد !!
بنده وظیفه ام و تکلیفم بیان مطالبی است که می دانم جامعه مخاطبم به آنها نیـاز دارد و اگر قرار بود با میزان قرار دادن تعداد نظرات به فعالیت خودم در فضای مجازی ادامه بدهم سال ها قبل باید فعالیتم و یادداشت نویسی را ترک می کردم !
شما فعلا به دنبال دانشمندتان باشیـد و با او به فتح جهان بپردازید.
مناظرات ایشان با علی وکیلی را بخوانید ، متوجه می شوید ادب و علم ایشان را شیطان ربوده است و کجا تحریف کرده اند !!
بنده فرصت برای پرداختن به نظرات ایشـان ندارم. اصولا کسی که با علامه حسن زاده آملی دشمن باشد و ایشان را در نظر عوام « صوفی » جلوه بدهد آدم و دارای شعور انسانی نمی دانم.
یاعلی علیه السلام
منتظر اثبات این تهمت شما به استاد نصیری هستم:
(( دانشمندی که از مغالطه از نوع تحریف در نقل قول برای اثبات ادعای خودش بهره بگیـرد و بارها و بارها در مطلبش به فلاسفه و عرفا توهین کند))
فرمودید تحریف می کند ماه رمضان هم هست ثابت بفرمایید
همچنان منتظر باشید، ما هم منتظریم شما ثابت کنیـد مطالب کتاب « سلسله موی دوست » اشتباه است و نظر شخصی شما درست است !!
🙂
درنهایت منطق شما این بود:
اصولا کسی که با علامه حسن زاده آملی دشمن باشد و ایشان را در نظر عوام « صوفی » جلوه بدهد آدم و دارای شعور انسانی نمی دانم.
واین:
بنده فرصت برای پرداختن به نظرات ایشـان ندارم
!!!
مشخص است وقتی درمناظره به یک طرف اعتماد می کنید نتیجه غیر از این نمی شود
بله اینکه شما و آن شخص یکی باشید یا نباشید مهم نیست مهم دروغ های متعدد است که انسان را ناراحت می کند اینجاست که یکی بودن مهم می شود شواهد هم تخیلات نیستند که دائم می فرمایید
خیالتان راحت آرزوی بزرگم اینه که یکی نباشید!
و منطق شما چه بود ؟! جز اینکه بزنید زیر هر چه که مخالف نظرتان است به بهانه اینکه در مورد کتاب تحقیق کنید ! مطالب کتاب تحلیل شخصی نویسنده است !! خب همه اینها ادعاست نه چیزی ثابت شده باشد و بتوان آن را پذیرفت.
در مناظره باید چه کار کرد ؟ به آنچه که شما اعتماد داریم اعتماد کنیم و هر کس به غیر از آنچه که شما قبول دارید اعتماد و اعتقاد پیدا کرد اشتباه می کنـــد ؟!!
فکر می کنم قبلا گفتم که بنده در رشته فلسفه دارم تحصیل می کنم و شما خودتان را در این مورد خسته نکنیـد. چون ابداً فایده ای ندارد.
تحقق آرزوهایتان را جای دیگری پیگیـر شوید.
خیر بنده حداقل دلیل آوردم
کتاب سلسله موی دوست اصلا به قضیه قطع شهریه هیچ اشاره ای نکرده بود و بیشتر نظرات امام بود نه آیت الله بروجردی و شخصی به نام فراهانی حرفهایی رو به امام نسبت داده بود من به شما حق می دم که اعتماد می کنید چون به قول خودتان رشته تان فلسفه است این کتاب بسیاری از نقل قولهارا نادیده گرفته درحالیکه نمی تواند آنها را خنثی کند ومن عرض کردم فرصت ندارم وماه دیگر ان شاءالله در وبلاگ قرار می دهم اما شما شروع به توهین کردید
آدم و دارای شعور انسانی نمی دانم.این توهین بسیار بزرگی است در ماه رمضان که پس ار اعتراضم دوباره تکرار کردید
بیخیال
شما یک کتاب به بنده معرفی کردید ومن هم به شما معرفی می کنم خواهش می کنم مطالعه کنید:
کتاب نگرشی بر فلسفه و عرفان آیت الله گلپایگانی صرفا توصیه می کنم به یک بار مطالعه هم بسنده نکنید سه بار حداقل بخوانید
کتاب التوحید الفائق آیت الله بهبهانی البته عربی است وترجمه فارسی آن انجام شده ولی اشکالاتی ادبیاتی دارد این کتاب خیلی زیبا استدلالهای ریاضی دارد وبرای من که دبیرستان رشته ام ریاضی بود خیلی جذاب بود
کتاب ها ی بسیاری وجود دارند که نمی دانم واقعا به سراغشان رفته اید یا خیر شنیده بودم عده ای از طلاب با مناظره استاد نصیری حتی گریه کرده بودند و از مواضعشان برگشته بودند شاید آنها بیشتر از شما تحقیق کرده بودند حداقل نباید اینقدر یک طرفه جهت گیری کنید و توهین کنید !
جالبه واقعا !
با این وجود یا امام دروغ گفتند در مورد نظر آقای بروجردی درباره فلسفه یا اینکه باز هم موضوع قبلی هست : یعنی هر چه که شما قبول ندارید و یا نمی تونید قبول کنید رو یا تحریف کردند یا اینکه منتسب به اشخاص هست !!!
اینکه کسی دارای شعور انسانی نیست، توهیـن نیست. علامه ای مانند آیت الله حسن زاده آملی که بیش از بیست سال هر روز در محضر علامه شعرانی رحمه الله علیه تلمّذ کرده اند و مطالب و علومی آموخته اند که آقای نصیـری تا به حال اسمشان را هم نشنیده است، توسط دانشمند شما صوفی معرفی می شود ؛ « شعور » یعنی چه ؟ شعور یعنی احساس ! احساس انسانیت را اگر ایشان در خودشان داشته باشند هیچ وقت این جرأت را به خودشان نخواهند داد که امثال علامه حسن زاده آملی را در ردیف جهله صوفیه معرفی کنند.
کتاب آقای صافی را خوانده ام، کتاب آقای مکارم را هم خوانده ام ! کتاب های آقای حکیمی و دیگـران را هم خوانده ام. ولی تغییـری در نظرم درباره فلسفه ایجاد نشده است.
یاعلی علیه السلام
امام دروغ نگفته اند.. اصلا فرض نویسنده کتاب راست می گوید با اندکی دقت حرف او زیر سوال می رود یک بار می گوید تحت فشار علمای نجف ومشهد بوده یک بار می گوید کسانی که شایستگی برای خواندن فلسفه دارند، به طوری که منحرف نشوند، کم هستند» خب این دو حرف با هم تناقض دارد اگر ایشان مخالف تدریس فلسفه بوده پس اینکه تحت فشار علما بوده تغییری در موضعش ایجاد نمی کند و اگر مخالف تدریس بوده که دقیقا حرف ماست و نگرش من رو نقض نمی کند ضمن اینکه ایشان در راس مخالفین آن زمان هرگز نمی توانسته تحت فشار علمای دیگر باشد
شما اگر مخالف استاد نصیری هستید آن طور که بیان کردید صرفا به خاطر مخالفت ایشان با آقای حسن زاده آملی است ودرحالیست که می گویید حوصله بررسی نظرات ایشان را ندارید پیش تر هم فرمودید او کتاب بدایه را نصفه نیمه خوانده و می خواهد دنیا را فتح کند خب خداوند در این شب قدر شاهد همه این ها هست بدون دلیل دانشمندی را متهم می کنید که کتاب هارا نصفه نیمه می خواند اورا زیر سوال نمی برید بلکه خودتان را زیر سوال می برید
اما اگر استاد نصیری مخالف ایشان هست به دلیل مغایرت نظرات فلاسفه با اسلام است که نه فقط ایشان بلکه بسیاری از علمای دیگر هم که خودتان بهتر از من می دانید هزاران بار به آن اشاره کرده اند
حالا شما از میان این همه علما فقط به ایشان توهین نکنید به همه علما توهین کنید اگر به این دلیل توهین را جایز می دانید انجام بدهید
فی امان الله
ماشاء الله به این همه غرور و لجاجت.
شما از شیوه تألیف کتابی که مربوط به خاطرات تاریخی است اطلاع دارید یا اینکه اطلاع ندارید و همین طور دارید چوب حراج می زنید به اطلاعات نداشته تان ؟!
در تألیف این گونه کتاب ها نظریات مختلف از افراد گوناگون درباره آن موضوع نقل می شود و این نیست که مؤلف به دنبـال القا و تحمیل نظر شخصی خودش باشد !
و همه در این عالم دروغ می گویند و دارند حرف مفت می زنند الّا شما و دانشمندتان. بس کنید این مسخره بازی را ! واقعا انسان خنده اش می گیـرد.
در تحریف نظرات ما هم که مثل دانشمندتان دارید متبحر می شوید ؛ ما گفتیم یکی از دلایل مخالفت مان این است. بنده خاک پای امثال آیت الله صافی گلپایگانی را بر روی چشمم می گذارم ! اما امثال نصیری را در دایره انسانیت حساب نمی کنم که بخواهم در مورد نظراتش تحقیق و بحث داشته باشم.
بارها عرض کرده ام و اینکه سعی دارید خودتان را به جای دیگر بزنید دلیلش چیست نمی دانم ؛ بنده نظرات علمای مختلف از شیخ مفید گرفته تا همین اواخر در مورد فلسفه خوانده ام. کتاب های علما در نقد تصوف و عرفان و رابطه این دو با فلسفه خوانده ام ! ولی طبق برداشت شخصـی خودم به چیزی که مخالف قرآن و سنّت باشد در فلسفه « هنوز » نرسیده ام و شاید بعدا برسم و شاید هرگز نرسـم. اما در این موضوع هیچ وقت صحبت های امثال نصیـری را برای خودم مبنای اعتقـادی قرار نمی دهم ! نصیری هر چه فهمیده برای خودش ! مبارکش باشد. قرآن و روایات ائمه معصومین علیهم السلام انسان را حاصل فکر و اندیشه اش می دانند. جایی هم اشاره نشده که اگر علم را از غیرنصیری ها گرفتید گمراهید و در باطل محض سیر می کنیـد.
باشه ! علامه حسن زاده آملی نظراتش مغایر با اسلام است دانشمند شما تجلی اسلام ناب محمّدی می باشد. در این سحر ماه مبارک خنده بر لبان ما می نشانید با این صحبت ها !!
علامه حسن زاده آملی نظراتش مغایر با اسلام باشد باید فاتحه علوم اسلامی را خواند.
اگر علامه حسن زاده آملی و امثال او مغایر با اسلام هستند و به قول بعضی از افراطیون قشـر سرکارعالی « کافر »، پس من به این کافر بودن افتخـار می کنم. شما با نصیری مسلمان باشید !
باز هم عرض می کنم من تمام علما را چه مخالف فلسفه و چه موافق دوست دارم و به همه شان احترام می گذارم. لطفا دقّت کنید تا دوباره برایتان شبهه نشود، عرض کردم : علما !
یامرتضی علی علیه السلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام مجدد
پس این شد که در خاطرات تاریخی نقل قول های مختلفی ارائه می شود ؛نقل قول هایی که با هم در تضادند ! آن وقت من باید کدامشان را بپذیرم؟ باید آنهایی که شما دوست می دارید را بپذیرم؟ در غیر این صورت لج باز و مغرورم؟ اصلا علت این تضاد ها چیست؟ همه شان راست می گویند؟ مگر می شود دو حرف راست با هم متضاد باشند؟
البته ظاهرا فلاسفه یا برخی شان قائل به اجتماع نقیضین هستند مثلا می گویند ترکب از عدم و وجود! بعد که به آن ها می گویی چیزی که وجود ندارد هرگز نمی تواند با چیزی که وجود دارد ترکیب بشود می گویند شما درک درستی از عدم نداری شما نمی فهمی….بله اطلاع نداشتم کتاب های خاطرات تاریخی این گونه اند آیا این عدم اطلاع از کتاب های خاطرات تاریخی جرم است؟ الان اگر طبق منطق شما لج نکنم باید کدام نظر را بپذیرم؟
* * *
فقط کسی که در قلبش مرض! باشد حاضر می شود در شب قدر به مومنی اهل تلاش وعلم ، فحاشی کند… می دانید بیشتر از زمانی که فیلم جنایات داعش رو دیدم قلبم حزین و ناراحت شد می دانید چرا؟ چون خدا به شما نعمت های زیادی داده اما در عوض این گونه رفتار می کنید داعشی ها که سرمی برند واقعا انسان های احمق و جاهلی هستند اما شما که این قدر فجیع فحاشی می کنید انسان آگاهی هستید این غصه اش خیلی بیشتر است مگر قبل از او علامه حلی رحمه الله علیه حکم جهاد با فلاسفه را نداده بودند؟ مگر جدیدا آیت الله مکارم حکم نجاست قائلین به وحدت وجود را در فیلم سخنرانی اعلام نفرمودند؟ مگر در حاشیه عروه علمای دیگر حکم کفر قائلین به وحدت وجود را نداده اند؟ به همه آنها احترام می گذارید و استاد نصیری انسان نیست بی شعور است واز دایره انسانیت خارج است؟ بعد می فرمایید حرف شما رو تحریف کرده ام؟ کدام جمله شما رو تحریف کردم؟ یا شما که به من نسبت می دهید خواجه نصیر الدین طوسی را کافر و ملحد می دانم
شما کتابی از دکتر یثربی معرفی کردیدپس از ایشان نقل قول می کنم: فلاسفه هرگز نتوانسته اندچنین معادی-معاد جسمانی قرآنی-را با اصول و قوانین مسلم فلسفی تطبیق داده به اثبات برسانند/عیار نقد۱۲۷/۲
به این عدم تطابق خود آقای حسن زاده املی اعتراف کرده و باور می کنید چه گفته؟ در ادامه گفته پس به خودم تلقین نمودم!!!!! (عین جمله را فراموش کرده ام)
حتی نویسنده تفسیر المیزان (در کتاب الهیات الهی(نظرها)/۴۷۰) گفته معاد اسفار را نخوانید چون شبهه و ایراد دارد و یا آقای مطهری”در مجموعه آثار۷۹۲/۴″گفته :امثال ملاصدرا گفته اند معاد جسمانی است اماهمه معاد جسمانی را برده اند در داخل خود روح و عالم ارواح …ما اینها را با مجموع آیات قرآن نمی توانیم تطبیق کنیم.
خب این ها را خود فلاسفه هم گفته اند واگر کسی اندکی تحقیق کند درمی یابد
قطعا قبول دارید اینکه شخصی دانشمند باشد وکتب متعدد چاپ کند ونام وشهرت کسب کند صرفا مسئولیتش سنگین تر خواهد شد و دلیل بر این نیست که او هرگز اشتباه نمی کند خداوند به پیامبر خودش و به حبیب خودش می فرماید: لئن اشرکت لیحبطنّ عملک…چه رسد به اینکه شخصی دیگران را به وحدت وجودی که علمای دیگر پاسخ آن را داده اند تشویق و دعوت کند بلعم باعورا مگر شخص عادی بوده؟ او کسی بوده که نقل شده مریض ها را با دعای خودش شفا می داده اما درنهایت خداوند درباره اش می فرماید: فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث…از نظر عده ای نقد حسن زاده املی جرم بزرگی است اما اگر ابن عربی بگوید سبحان من خلق الاشیاء وهو عینها هیچ اشکالی ندارد!!!
می گویند اندازه مرز بین حق وباطل چهار انگشت است آن چیزی که رسیدن به حق رو دشوار می کند یا مستضعف بودن در زمین است یا تبعیت از هوای نفس و تنبلی
ما وقتی فلسفه رو رد می کنیم مثل زمانی است که اهل تسنن رو رد می کنیم یعنی به این معنا نیست که می گوییم آن ها مطلقا باطلند و هیچ چیزصحیحی ندارند خب خداوند حتی درباره مسیحیان می فرماید: ..ذلک بأنّ منهم قسّیسین ورهبانا وانّهم لا یستکبرون ” این تمجید هم به این معنا نیست که مسیحیت حق هست پس در جایی دیگر می فرماید “انّ الدّین عندالله الاسلام..”
فلاسفه اسلامی هر چه از قرآن و روایت به حق نقل کرده باشند و تفسیر ما قطعا می پذیریم اما وحدت وجود و بسیط الحقیقه و معاد روحانی را هرگز نمی پذیریم فلاسفه که خودشان با هم به شدت اختلاف نظر دارند من می خوانم دلم می سوزد “کالّذی استهوته الشّیاطین فی الارض حیران..” واگر به جای یونانی به قرآن واهل بیت متمسک می شدند حال و روزشان این اختلافات وتوهین ها به یکدیگر نبود وقتی ملاصدرا به شدت ابن سینا را نکوهش می کند علتی جز این ندارد
“فماذا بعدالحقّ الّا الضّلال”
اگر واقعا همه مثل شما فلسفه می خواندند همه چیز در نظرشان آرام و منطبق با قرآن و عترت باشد این آرزوی بزرگ ماست ای کاش همه مثل شما باشند بروید سر قبر آیت الله بروجردی و به ایشان ثابت کنید نگرانی او بی جا بوده و همه بروند فلسفه بخوانند اصلا نزد زنده ها بروید نزد آیت الله صافی بروید و حکم ایشان بر تحریم حضور در کلاس های فلسفه را رد بفرمایید وبه ایشان ثابت کنید این حکم اشتباه هست
این روایت برای خوانندگان احتمالی:
شیخ عباس قمی درسفینه البحاراز امام حسن عسکری علیه السّلام از قول علامه اردبیلی نقل می کند امام یازدهم فرمود:«ای ابا هاشم بزودی بر مردم زمانی خواهدآمد که چهره ها خندان ودلها گریان خواهد شد چهره های روشن ودلهای تاریک سنت درآنها بدعت شمرده خواهد شدوبه بدعت عمل خواهند نمود مومن درآنها تحقیر خواهد شدو………………….علمای آنان بدترین خلق خدایند به دلیل اینکه به فلسفه وتصوف مشغولند وبه خدا قسم آنها منحرفندمخالفین مارا دوست دارندودوستان ما راپست می شمرند آن علما اگر به منصب برسند رشوه می گیرندو….»
بنده هم هیچ نظری ندارم مقلدم و صرفا حرف علمایی را می پذیرم که آن ها را با چیزهایی که خداوند به من داده بهتر می بینم واگر اشتباه می کنم به ضرر خودم است اگر اشتباه نمی کنم به نفع خودم است و دیگران را هم به همین دعوت می کنم که حرف همه علما را بررسی کنند نه اینکه از شهرت و قدرت تبعیت کنند وهرکه بیشتر در تلویزیون آمد و بیشتر پول بیت المال را در اختیار داشت و بیشتر تبلیغ کرد و علمایی مثل آیت الله مرعشی نجفی که برای عده ای دیدار ایشان با امام زمان سلام الله علیه ثابت شده مهجور بمانند
سلام
مقاله می نویسید ؟! 🙂
قبلا عرض کردم اگر فلاسفه ملحد هستند و حکم وجوب جهاد بر علیه آنها داده شده شما و تمام مدعیان تعارض فلسفه با قرآن و سنّت چرا ساکت نشسته اید و قیام نمی کنیـد ؟!
تاریخ همیشه آن چیزی نیست که شما قبول دارید ؛ این مضحک است که بگوییم چون در یک کتاب تاریخی چند نظریه از افراد مختلف وجود دارد که با هم مخالف هستند پس کتاب اشکال دارد و مؤلف تحلیل شخصی داشته !!!
بله، بنده قلبم مریض است و شمایید مصداق کامل و واقعی « اولئک هم المؤمنون حقّا » !
بنده جایی نگفته ام « فلسفه معصوم است » ؛ و فکر می کنم چند بار حداقل برای شخص شما تکرار کردم که اگر اشتباهی از کسی ببینم چه فیلسوف باشد چه غیر فیلسوف قطعا آن را می پذیرم و به جز معصوم نسبت به قول هیچ کس اعتماد کامل نداشته، ندارم و نخواهم داشت. پس این تلاش تان را برای همان امتحاناتتان بگذارید « لعلکم تفلحون ».
کسی نگفته نقد نظریات علامه حسن زاده آملی در چهارچوب ادب، منطق و استدلال و علم جرم بزرگی است ؛ اما وای به حال آن روزی که علامه طباطبایی انتقاداتی نسبت به برخی نظریات علامه مجلسی در بحارالأنوار نوشتند … غوغایی به پا شد، طوری که علامه تا جلد ششم پیش نرفته بودند که از ادامه نقد و تعلیقه بر بحارالأنوار منصرف شدند !! امیـدواریم نگویید این بخش از تاریخ هم دروغ و نقل قول متضاد است !!
در مورد نصیری هم که فکر می کنم صریح تر از این جمله چیز دیگری نمی توانم بگویم :
در مورد روایتی که نقل کردید با فرض صحّت سند، این قول علامه طباطبایی رحمه الله علیه است : « دو سه روایتى که در بعضى از کتب در ذم اهل فلسفه در آخرالزمان نقل شده، بر تقدیر صحت، متضمن ذم اهل فلسفه است نه خود فلسفه؛چنان که روایاتى نیز در ذم فقهاى آخرالزمان وارد شده و متضمن ذم فقهاست نه فقه اسلامى، و همچنین روایاتى در ذم اهل اسلام و اهل قرآن در آخرالزمان وارد شده (لایبقى من الاسلام الا اسمه و من القرآن الا رسمه) و متوجه ذم خود اسلام و خود قرآن نیست، و اگر این روایتها که خبر واحد ظنى مىباشند در [باره] خود فلسفه بود و [در حالى که] مسائل فلسفى مضموناً همان مسائلى است که در کتاب و سنت وارد شده، این قدح عیناً در [ باره] کتاب و سنت بود که این مسائل را با استدلال آزاد بدون تعبید و تسلیم مشتمل شده است، اصولاً چگونه متصور است که یک خبر ظنى در برابر برهان قطعى یقینى قد علم کرده و ابطالش کند؟ (طباطبایى، بررسىهاى اسلامى، ۲ / ۸۵ ـ ۸۶) . »
کتاب « فلسفه ی فلسفه اسلامی » از آقای خسروپناه را بخوانید !
کتاب « ما و تاریخ فلسفه اسلامی » آقای اردکانی را بخوانید !
کتاب « صوفی چه می گوید ؟ » از مرحوم آیت الله میرزا جواد تهرانی را هم بخوانید !
یامرتضی علی علیه السلام
حوصله ندارید چرا کامنت می گذارید قصد پاسخ دادن نداشتم اما لازم دیدم بعضی موارد را روشن کنم
اولاً بنده عرض کردم به گواه تاریخ آیت الله بروجردی خود فلسفه خوانده بودند کی گفتم آن ۴ صفحه گواه تاریخ است که البته آن هم برگی از تاریخ است حتی اگر مربوط به دیروز باشد چه رسد به بیش از ۵۰ سال پیش
بله آیت الله بروجردی فلسفه خوانده بودند نه برای مخالفت با آن زیرا آن را لازم می دانسته و زمانی که در بروجرد اقامت داشتند فلسفه را تدریس هم می کردند.
دوماً دلیل مخالفت آیت الله هم آنقدر واضح و آشکار است که هیچ کس به غیر از مواردی که در کتاب سلسله موی دوست ذکر شده دلیل دیگری نیاورده (حتی نوه ایشان هم که در قید حیات هستند این مطلب را تأیید کرده اند) و هیچ کس هم آن را تکذیب نکرده غیر از مخالفین فلسفه که این ماجرا را مستمسک خود قرار داده و بدون توجه به دلیل مخالفت آن حضرت سعی در مصادره آیت الله بروجردی داشته تا ازاین طریق پایگاهی برای خود ایجاد کنند
سوماً «علت مراجعه ام به مطلب این کتاب این بود که فرمودید قطع شهریه مقطعی بود درحالیکه اصلا در این کتاب به آن هیچ اشاره ای نشده بود ومعلوم نیست شما از کجا این حرف را گفته اید»
این را دیگر چطور به هم ربط دادید من کی گفتم در این کتاب به قطع شهریه اشاره شده است
اولاً قطع شهریه مقطعی نبوده بلکه تصمیم قطع شهریه مقطعی بوده که همانطور که گفتم با وساطت اطرافیان و موافقت علامه طباطبایی با محدود کردن کلاس ها اجرا نشد و هیچ طلبه ای در هیچ جایی ادعا نکرده که شهریه اش بخاطر خواندن فلسفه قطع شده باشد فقط در یک مورد به قطع شدن شهریه طلاب اشاره شده و آن مربوط به ماجرای فدائیان اسلام است ثانیا من این حرف را ازخودم نگفته ام هرجا که به ماجرای مخالفت آیت الله بروجردی با درس فلسفه علامه طباطبایی پرداخته شده به موضوع شهریه هم اشاره شده است
شهریه طلاب را هم میدانم یعنی چه؟ وجوهاتی که مردم به مراجع می پردازند آن بخشی که سهم امام است برای اداره حوزه های علمیه استفاده می شود که شهریه طلاب را هم از همین سهم امام می دهند، نگرانی آیت الله بروجردی بابت صرف پول سهم امام در ترویج شک ناشی از فلسفه در ذهن افرادی بود که مستعد انحراف بودند نه خود فلسفه البته هدفم از تعریف شهریه بیان مطلبی بود که منصرف شدم چون هرچه سعی کردم نتوانستم از تند و تیزی آن کم کنم.
اینها ایرادهای شکلی کامنت های شما بود ایرادهای محتوایی را هم که آقای صفری زحمت کشیدند، همه آن کتاب هایی را که نام بردید با همین دقت خوانده باشید نتیجه از این بهتر نمی شود.
کامنتم شبیه نامه بی سلام و والسلام شد 🙂
سلام علیکم
بحث جالبی است
جناب احمدی نژاد با وجود ان همه خدمات به راحتی مورد هجمه قرار می گیرد اما امثال جناب حسن زاده آملی و نماینده او صمدی آملی آزادانه حرف هایشان را منتشر می کنند!!!!!!
اگر خواستید بخندید تورو خدا الهی نامه جناب حسن زاده آملی رو بخوانید…! اصولا ما اشخاص رو با کتاب هاشان می شناسیم مگر شیعه عقلش را از دست بدهد با وجود این همه ایات قرآن ونهج البلاغه و وصحیفه سجادی و ادعیه معتبر برود الهی نامه او را بخواند!
مردمان به چه دعوت می شوند؟ امام سجاد علیه السلام با ان شأن ومنزلت می فرماید الهی لا تفسد عملی بالعجب مردم ما منتظرند شب جمعه بشود دعای کمیل بخوانند صبح جمعه بشود ندبه بخوانند شب قدر بشود جوشن کبیر بخوانند واین گونه به آیه فلللّه الاسماء الحسنی فدعوه بها عمل کنند بعد جناب حسن زاده می فرمایند(( همه می گن کوکو حسن میگه هوهو ))غافل از اینکه…
این بزرگ کردن ها یا ناشی از سادگی است یا تعصب
حالا همگی جهت فیض و رسیدن به کمال فراز معنوی جناب حسن زاده رو با هم بخوانیم
دست هاتون رو بالا بگیرید کف بزنید
چلیک چلیک
همه می گن کوکو حسن میگه هوهو همه می گن کوکو حسن میگه هوهو همه می گن کوکو حسن میگه هوهو
چلیک چلیک
اگر فهمیدید منظورش کوکو سیب مینی است آیا یا کوکو سبزی به ما هم بگید تفسیر جملات خیلی مهم است
ایشان ان قدر جملات خنده دار دارد که بنده تا مدت ها فکر می کردم تیکه حسن خطرناکه حسن هم از جملات جناب حسن زاده است!
والسلام علی عباد الله الصّالحین
سلام
هیچ کس « کامل » نیست ؛ آقای احمدی نژاد مورد هجمه قرار نگرفته است ! این مطلب هم مربوط به زمان مرگ چاوز است نه در حال حاضر که گفته شود تخریب و هجمه است !
به قول آقای خاتمی : « ما خوبی را تجلیل و بدی ها را تحلیل می کنیم ».
و ارتباطی هم میان آقای احمدی نژاد با علامه حسن زاده آملی وجود ندارد.
اگر تمام ادب و منطق شما همین قدر است که هیچ دلیلی نمی بینم پاسخ شما را بدهـم و با همین مقـدار ادب و منطق رهایتان می کنم !
علامه حسن زاده هیچ گاه نگفته اند به جای صحیفه سجادیه و قرآن و نهج البلاغه بیایید الهی نامه بخوانید !! دروغ و وقاحت تا چه حد ؟!
در همان الهی نامه بخوانید جواب تان را پیدا می کنید : « انسان ضعیف کجا و حمل قول ثقیل کجا » !! اگر ظرفیت درک ندارید، نخوانید. کسی مجبورتان نکرده است !
یامرتضی علی علیه السلام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
ان شاءالله خوب باشید اگر احیانا پاسخم طولانی یا مقاله شد عذر می خوام ولی ان شاءالله همین آخرین پاسخم هست ودیگر به اندازه یا بیشتر بحث صورت گرفت و پاسخ آخر به شما اگر دوست داشتید سپرده می شود
اول داستان حضرت یعقوب وبرادران یوسف علیهما السلام رو یاد آوری می کنم تا بدانیم همیشه برای یافتن حقیقت راهی وجود داردگاه با شناخت خداوند وگاه با شناخت انسان ها وحالا با وجود تعارضات وقتی برادران یوسف علیه السلام پیراهن خونی با خون دروغین نزد حضرت یعقوب علیه السّلام آوردند ظاهرا یعقوب نبی علیه السلام باید باور می کردند زیرا تعداد آن ها که سخن واحدی می زدندحدود ده نفر بود آن هم فرزندان و برادران دو پیامبر الهی ( در این زمان حرف فرزندان علما رو هم حجت می دانند چه رسد به نبی زادگان)
اما ناگهان یعقوب علیه السّلام از فرزندانش پرسید اگر گرگ پیراهن یوسف علیه السلام را خورده پس چرا لباس او پاره نشده؟!!!چرا سالم است؟!!!!
وهمیشه منتظر یوسف علیه السلام ماند تا درپیری آن ها به او گفتند انّک لفی ضلالک القدیم چندی نگذشت که به آنها فرمود الم اقل لکم انّی اعلم من الله مالا تعلمون؟
می بینیم که در میان تمامی نقل قول ها پیرامون مخالفت آیت الله بروجردی با تدریس فلسفه آنچه مشترک است مخالفت ایشان با فلسفه و تدریس آن است تا جایی که به شخص امام خمینی و آقای طباطبایی فرمود تا زمانی که فلسفه تدریس می کنید حق اخذ شهریه ندارید وشاگردان خود آقای طباطبایی نقل می کنند که آقای طباطبایی بابت این موضوع نگران شده بود پس تا اینجا مشترک است اما آنچه اختلاف دارد توجیه علت آن است یک عده آمدند نقل قول های متفاوتی برای توجیه این مسائل ارائه داده اند که قطعا اگر قرار بر پذیرش است یا باید هیچکدام را نپذیریم واگر نه فقط یکی را (علت که مشخص است عالمی که استاد امام خمینی بوده به راحتی می تواند فلسفه را زیر سوال ببرد)
خانم سما شما ظاهرا پاسخ هایی که قرار میدم رو نصفه نیمه یا سرسری می خوانید من کجا نام کتابی در این زمینه آوردم ؟! کتاب هایی که از آنها نقل قول کردم راجع به این مساله آیت الله بروجردی نبود که البته مهم نیست فقط تعجب آور است !
پس بالاخره تکلیف من رو مشخص نکردید خانم سما که کدام نقل قول را وبا چه دلیلی باید بپذیریم؟اما آنچه که بین نقل قول های کتاب سلسله موی دوست مشترک است درظاهر این است که آیت الله بروجردی مخالف فلسفه نبوده!! وقسمت دوم آن که توجیه مخالفت تدریس ایشان است با هم متعارض اند چرا شما فقط قسمت اول را می پذیرید؟ از میان قسمت دوم این نقل قول ها کدامین توجیه را می پذیرید؟ وبرچه اساس؟!تمام این ها هم به امام خمینی نسبت داده شده شما کدام را صحیح می دانید؟ علت این تضاد ها چیست؟ آیا همه شان راست است؟
شما فرمودید همه!به اینکه او مخالف نبوده اذعان دارند اما فقط مخافین فلسفه خیر!!! یعنی از نظر شما موافقین راست گو هستند ومخالفین دروغ گو درحالی که روشن می شود حداقل دو تا از نقل قول های توجیهی باید دروغ باشد واگر قرار بر راست بودن است فقط یکی از آنها می تواند راست باشد اما مگر مخالفین فلسفه تعدادشان اندک است؟! وبرچه اساس نقل قول های آن ها را معتبر نمی دانید؟
خانم سمامن نگفتم در کتاب سلسله موی دوست به قطع شهریه اشاره شده است بلکه گفتم با وجود اهمیتی که دارد به آن هیچ اشاره ای نشده است
فرمودید: هیچ کس به غیر از مواردی که در کتاب سلسله موی دوست ذکر شده دلیل دیگری نیاورده
!!!
بنده هم عرض کردم از میان آن نقل قول ها فقط یکی می تواند درست باشد یا اینکه هیچ کدام قابل پذیرش نیست وبقیه قطعا دروغ می باشند واین از تعارض میان آن ها به مانند دروغ گویی فرزندان یعقوب علیه السلام کاملا مشخص است!
اینکه عرض می کنم به مانند دروغ گویی چون همیشه راهی برای یافتن حقیقت وجود دارد وخداوند از دروغ گویان حمایت نمی کند
فرمودید هیچ کس آن را تکذیب نکرده اما خود خود را تکذیب می کند!
فرمودید هیچ طلبه ای اشاره نکرده درحالی که رهبری در سخنرانیشان فرمودند به علت اینکه مقلد آیت الله بروجردی بودند به فلسفه پرداخته نشد وهمه چیز بعد از انقلاب شروع شد
شما فکر می کنید فقط درباره مرجعی مثل آیت الله بروجردی این نقل ها هست؟ درباره آیت الله مکارم هم نقل کردند که از نظر خود برگشته اما میبینیم که به تازگی فیلمی از ایشان پخش شده که تمامی دروغ ها را روشن ساخته می توانید دانلود بفرماییدhttp://www.borhannews.com/news/?p=2672
درباره آیت الله سیستانی هم گفتند واو تکذیب کرد این مطلب رو بررسی بفرمایید وتصاویرپاسخ ایشان که از دفتر ایشان دریافت شده البته بعد از پخش این ماجرا آنها نهایت تلاش خود را برای توجیه این کار کردند همان گونه که برای توجیه سخنان آقای صمدی آملی کردند
http://www.daralsadegh.net/esteftaat/1017-ramezani-kazzab
عرض کردم علت کاملا مشخص است
آقای صفری گرامی!چرا به عقب بحث بازمی گردید؟ درحالیکه ما به جلو رفتیم تا به جایی برسیم؟ شما مگر من رو راهنمایی نکردید که کتاب های خاطرات تاریخی چگونه هستند ومن اعتراف کردم که اطلاع نداشتم ووقتی گفتم تحلیل شخصی علت آن همین تضادها بود که درنظرم شبیه توجیهات و احتمالات، شده بودند بعد عرض کردم خب اگر آن طور که شما می فرمایید لج نکنم باید کدام شان را بپذیرم؟
این قضایا زیادند واین گونه ما متوجه برخی از اسرار پشت پرده خواهیم شد
درباره شراب و ابن سینا مبلغین فلسفه علیه مخالفین فلسفه جنجال کردند که تهمت می زنند او اهل شراب بوده و… این قضیه رو خودم به شخصه درمطالعات طب سنتی متوجه شدم به علت علاقه شدید به مطالعه کتب طبی قدیمی و اسلامی با هدفی غیر از تحقیق درباره فلاسفه کتاب قانون ابن سینا رو از دکتری قرض گرفته بودم وبا خوشحالی آن را بالا گرفتم وبه بقیه خانواده نشان دادم این کتاب را آوردم از پنج جلد یک جلدش رو قرض گرفتم اما ناگهان دیدم درجای جای کتاب دستورات متعدد تهیه دارو با شراب بود داروهای خوراکی! هاج وواج ماندم آن جنجالها چه بودند؟ حتی دراین کتاب با پلیدترین اجزای سگ دستور داروی خوردنی داده است چه کسی تهمت می زند درحالیکه تهیه کتاب قانون ومشاهده این دستورات کاری بسیار ساده ایست
وآیا ابن سینا درقرآن نخوانده : اثمها اکبر من نفعما درقرآن آمده درشراب نفع وجود دارد اما اثم آن بزرگتر از نفع آن است آیا او به عنوان دانشمند از این موضوع غافل بوده؟یا چه چیزی موجب فساد علم او شده بوده ؟
این سخرانی استاد میرباقری به نظرم منطقی ومتذکر کننده است ، بخوانید:
http://www.gharian.ir/showthread.php?tid=6791
درباره اینکه می فرمایید من تلاش می کنم بروم برای امتحانم تلاش کنم خب من که بحثم رو با شما تمام کرده بودم خانم سما آمد وشما دوباره پاسخ دادید آیاشما پاسخ بدهید تلاش نیست واشکالی ندارد اما من دارم تلاش می کنم؟ وقتی به این مطلب آمدم ونظر گذاشتم نظر شما رو درباره فلسفه نمی دانستم الان هم نمی دانم! به صورت کلی نظر صحیحی دارید ومی گویید هرچه منطبق با قرآن باشد می پذیرم اما وقتی وارد جزئیات می شویم این بحث ها بوجود می آید!
اینکه چه کسی دانشمند است وعالم بهتر است به خداوند بسپاریم.. ذلک مبلغهم من العلم ان ربّک هو اعلم بمن ضلّ عن سبیله وهو اعلم بمن اهتدی
اینکه دائم می فرمایید چرا به حکم جهاد علامه حلی عمل نمی کنم مثل این است که به شما بگویم این همه آیات بر کشتن کفار و منافقین ومشرکین در قرآن آمده حاج آقا صفری چرا شما مشرکین را نمی کشید؟! مگر درقرآن نیامده؟:))
درباره تفسیر روایتی که ذکر نمودم باید عرض کنم که روایت تعلیل می کند علمای آنان بدترین خلق خدایند به دلیل اینکه…
نمی گوید علمایی که به فلسفه می پردازند بدترین خلق خدایند بلکه علت بدترین بودن را مشغول بودن به فلسفه ذکر کرده پس این تفسیر غلطی است اما ظاهرا علامه در ادامه سعی کرده روایت را به دلیل مخالف بودن با عقل رد کند (شاید هم من درست نفهمیدم ) چون فلسفه را عقل می داند خب اگر مسائل فلسفى مضموناً همان مسائلى است که در کتاب و سنت وارد شده پس چرا در مهمترین مساله که معاد جسمانی است خود فلاسفه معترفند تعارض دارد؟ چرا با توحید و…تعارض دارد آیا علت بدترین خلق بودن در روایت همین تعارضات نیست؟ ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه آن وقت ملاصدرا توسط شبهه اکل وماکول به جای مراجعه به قرآن با دیگر فلاسفه بحث می کند خب اگر این ها :
اصولاً چگونه متصور است که یک خبر ظنى در برابر برهان قطعى یقینى قد علم کرده و ابطالش کند؟
پس چرا فلاسفه این همه با هم اختلاف دارند مگر حق ومسائل یقینی چند تا هستند؟
کتاب خیرالاثر آقای حسن زاده رو دارید؟ فکر کنم صفحات ۱۳۷ و۱۳۸(مطمئن نیستم) نظرات بسیار عجیبی راجع به چگونگی بوجود آمدن مار واسب داده است که انسان مات می شود بعد اقای حامد می گید بخندیم به نظرم این ها خنده ندارد بلکه گریه دارد در آخر آن نظرات عجیب می گوید: ذلک تقدیر العزیز العلیم!!!واین گونه از آیات قرآن استفاده می کند! واقعا انسان می خواند می خواهد روی سر خودش بزند اگر دانشمند غیر مسلمانی این هارا بخواند ابروی شیعه می رود! ان شاءالله فرصت بشود درفضای مجازی آن را منتشر می کنم چون خیلی کنجکاوم مبلغینشان وگروه اسرا چه توجیهاتی ارائه می دهند
آن دو کتاب اولی که معرفی کردید رو یادم نمیاد خوانده باشم اما اگر کتاب سومی همان کتاب عارف وصوفی چه می گوید هست کمی اشکالات دارد اما درکل کتاب خوبی هست وچه نکته ای باید ازآن یاد بگیرم؟
حرف ها زیادند اما فرصت وحوصله من وشما کم!
وقتی به قرآن مراجعه می کنیم آمده:
ان اکرمکم عندالله اتقاکم
ومی خوانیم:
وتزوّدوا فإنّ خیر الزّاد التّقوی
…ولکن البرّ من اتّقی
وقتی به پایان احکام روزه می رسیم می خوانیم: کذلک یبِن الله آیاته لنّاس لعلّهم یتقون
یا احکام حج و باقی احکام راه تقوی که باتقواترین بهترین است اطاعت از خدا مانند نماز وروزه و… است
واین همه داستان گذشتگان قوم عاو وثمود ولوط وشعیب وموسی و مریم و…در قرآن بارها درچندین سوره تکرار شده برای عبرت تا بیشتر خدارا اطاعت کنیم
راه رسیدن به کمال این عرفان ها نیست بلکه همین تقوا است
عذرمی خوام که بازهم پاسخ دادم قصد پاسخ دادن نداشتم چون اکراه دارم و اصلاهم فرصت ندارم
یاحق
سلام بر مولا علی علیه السلام
سلام
مقاله شما را خواندم و چیزی نفهمیـدم.
یک سری مطالب تکـراری و بی مبنـا که آخرش هم بنده متوجه نشـدم نوشتن اینها به چه درد دنیـا و آخرت بنده و مخاطبان می خورد و کجای دنیا را با این حرف ها می خواهید بگیـرید.
ابن سینا شراب خوار است ! حسن زاده آملی صوفی و جاهل است ! جوادی آملی منحرف است ! بقیه هم کافرند و شما مسلمانید و آن علمایی که مخالف فلسفه و عرفان هستند. خوب است ؟ مگر دلایل شما چیزی غیر از این را می خواهد ثابت کنـد ؟! خُب از همان اول برای بنده ثابت بود که آخرش می خواهید به اینجا برسید !! چون صدها بار از بزرگ تر از شما شنیـده ام. پس خودتان را خسته نکنیـد و به همان امتحانات تان بپـردازید.
اصولا از هر بحث و گفت و گویی که ثمـره ی علمی برایم نداشته باشد حالت تهوّع می گیـرم.
شما هم اگر حوصله ندارید بنویسید، بنده یا دیگری مجبـورتان نکـرده ایم « در این مورد » مطلب بنویسید. موضوعات مهم تری هستند که می شود در مورد آنها صحبت کرد.
یامرتضی علی علیه السلام